هما در این روزها....

سلام عزیزم فدات شه مامانی یه چند روزیه که مریض شدی همش تب میکنی روز جمعه بردیمت دکتر دو سه تا شربت داد یه کم بهتر شدی دکتر گفت گلوت یه کم چرکیه و داری دندون درمیاری بگردم دورت الهی ازت میپرسم رفتیم دکتر ـ دکتر چیکارت کرد با اون صدای قشنگت میگی : گوش دهن شکم

یک و نیم سالگیت مبارک عزیزم

سلام دختر قشنگم امروز با هم رفتیم مرکزبهداشت و واکسنتو زدیم خیلی گریه کردی فدات شه مامانی عزیزم چاره ی دیگه ای نیست قربون برم عزیزم یه واکسن به دستت زدن و یکی به ÷اهات .... از وقتی اومدیم خونه هی میگی درد میکنه دیگه منم استامینوفن بهت دادم و دیگه خوابیدی ماه من    در تاریخ ۲۰/۷/۹۲


هما مثل ماه

کتاب هما به چاپ رسید

هما در حال اب بازی

هما عشق مامان

خدا ....

کودک نجوا کرد: خدایا با من حرف بزن...

مرغ دریایی آواز خواند و کودک نشنید...

سپس کودک فریاد زد:خدایا با من حرف بزن...

رعد در آسمان پیچید اما کودک گوش نداد...

کودک نگاهی به اطرافش کرد گفت پس بگذار ببینمت...

ستاره ای درخشید ولی کودک توجهی نکرد...

 

کودک فریاد کرد خدااااااااااا به من معجزه ای نشان بده...

و یک زندگی متولد شد اما کودک نفهمید...

کودک با ناامیدی گریست...

خدایا با من در ارتباط داشته باش بگذار بدانم انجایی...

بنابر این خدا پایین آمد و کودک را لمس کرد...

ولی کودک پروانه را کنار زد و رفت.....


26 مهر

خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی ماست. تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی. زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا. ٢٦ مهر روز یکی شدنمان را از صمیم قلب تبریک میگویم و به تکرار تپشهای قلبم دوستت دارم


            خدا ناز خود را در دختر تجلی کرد    ای نازترین ناز خدا روزت مبارک    در تاریخ ۱۶/۶/۹۲


عاشق عروسک حتی در خواب

دیشب وقتی دیدیم هما جون اینطوری خوابیده هم باباش و هم من فکر کنم ده بیست عکس ازش گرفتیم .............قربونت بشه مامان نفسم ..........